داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

صدا

تند و تند سوپ را با قاشق می‌چپاند توی دهانش و هورت می‌کشید، آخرش هم آروغ بلندی زد. دلخور گفتم: « دیگه صبرم تمام شد.» دستش را گرفتم و از خانه انداختمش بیرون.

سر و صدای شبانهٔ کامیونهایی که مواد ساختمانی را کنار آپارتمان در دست ساز مجاورمان پیاده می‌کردند خواب راحت را تا دم دمای طلوع آفتاب از من گرفت.

صبح با یک دسته گل رز سفید رفتم خانهٔ مادرش.

نظرات 5 + ارسال نظر
تهرونی یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:17

در این داستانک خواستم بگویم:
دو نوع صدا داریم، صدایی که خفه‌اش می کنیم و صدایی که خفه‌ مان می کند. ما معمولا وقتی قدرت داریم صدای همسر و فرزندان و کسانی را که دوستشان داریم و به ما نزدیکند برای آسایش خودمان خفه می‌کنیم و از آن طرف می‌کوشیم تا به صداهای آزار دهندهٔ بسیاری که زورمان بهشان نمی‌رسد عادت کنیم.
طبعا معادلهٔ ناعادلانه‌ای است و از همین رو شخصیت اصلی داستان تصمیم می‌گیرد تا از همسرش پوزش بطلبد.
سعی شد تا حد مقدور این داستانک با کلمات کوتاه تری این پیام را منعکس نماید. اگر دوستان نکته سنج می‌پندارند پیام بدرستی منتقل نشده یا همراه گزافه گویی بوده، لطف کنند و با اصلاحش نمونهٔ بهتری ارائه دهند.

نهانخانه یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:14 http://mostafajanghorbani.persianblog.ir


کنار دریا، با آب همزبان بودم .

میان توده رنگین گوش ماهی ها،
ز اشتیاق تماشا چو کودکان بودم !
به موج های رها شادباش می گفتم !
به ماسه ها، به صدف ها، حباب ها، کف ها،
به ماهیان و به مرغابیان، چنان مجذوب،
که راست گفتی، بیرون ازین جهان بودم .

نهیب زد دریا،
که : - « مرد !
این همه در پیچ تاب آب مگرد !
چنین درین خس و خاشاک هرزه پوی، مپوی !
مرا در آینه آسمان تماشا کن !
دری به روی خود از سوی آسمان واکن !
دهان باز زمین در پی تو می گردد !
از آنچه بر تو نوشته ست، دیده دریا کن !
زمین به خون تو تشنه ست ، آسمانی باش !
بگرد و خود را در آن کرانه پیدا کن
باسلام
وبلاگ زیبا وپر محتوایی دارید از مطالبت لذت بردم خوشحال می شم به من سر بزنی

مصطفی دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:33 http://flashfiction.blogsky.com

سلام.

از نظر بنده، این داستانک همینطوری هم به خودی خود گویاست؛ بنابراین دلیل اینکه یک تفسیر ضمیمه اش کرده اید را اصلاً نمی فهمم.

مرتضی توکلی دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:29 http://dastanak.blogsky.com

«در دست ساز» یا «در دست ساخت»؟

شما اول و آخر نکته بین ها هستید!

مرتضی توکلی دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:18 http://dastanak.blogsky.com

منظورتان از «نکته بین» همان «ملا لغتی» و «ایراد الکی گیر» بود دیگه؟

دوست و همکار گرامی، چوب کاری میکنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد