داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

خشکشویی

یک لباس با طرح هری پاتر؛ بر اندازش کرد ، اندازه ی خودش بود. کسی نبود. آن را پوشید خودش را در آینه برانداز کرد و لبخند زد. فقط چند ثانیه و بعد لباس را از تنش کند.پسرک تمام لباس ها را در ماشین لباسشویی انداخت و با خود فکر کرد خشکشویی عجب جای خوبی برای کار است ! 

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا احمدنژاد چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:10

لباسی با طرح هری پاتر را از میان لباس ها برداشت. انرا پوشید و خودش را در اینه بر انداز کرد. بعد از چند ثانیه لباس را در اورد و در ماشین بزرگ انداخت.
لبخند زد و با خود گفت: خشکشویی عجب جای خوبی برای کار کردن است!


سلام .
داستان شما یک ویژگی مهم داستانک را کم دارد .
ضربه ی نهایی .

با کلمات خود شما داستان را نوشتم . نظرتون چیه ؟

قبلا هم به یکی از دوستان گفتم متاسفانه وقت زیادی برای داستانک ها نمی زارم.این میشه که همه چیز رو آماده در اختیار مخاطب می زارم.
کارتون عالی بود!
موفق باشید و خوش

زهرا احمدنژاد چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:27

جسارتا اشتباه بزرگی میکنید وقتی وقت زیادی برای داستانک نمیزارید اون رو اینجا برای مطالعه ی دیگران قرار میدید.

قصد جسارت ندارم.
اما راحت طلبم. این جوری دیگران راهنماییم میکنن و من راحت تر داستانک هام رو پر بار تر میکنم.
در ضمن من شغل اصلیم داستانک نویسی نیست که وقت زیادی بزارم.
وقت دیگران هم برام مهمه.
و این که میگم وقت نمی زارم به این معنا نیست که هر چیزی رو بزارم تو وبلاگ.
خوش باشید

حسن چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:08

فقط خواستم بگم گذاشتن با ذ صحیحه.
البته جسارتا"

سلام
دوست عزیز ، یاد آوری اشتباهاتم خوشحالم میکنه ، چون می تونم تصحیحشون کنم.
فقط اگه بگین کجا گذاشتن رو با « ز » نوشتم ممنون می شم.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد