داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

رهایی

زندانی بعد از چند روز ماندن در انفرادی یک و نیم متری ، حس گیج کننده ای داشت.

زندان بان در را باز کرد.

-        وقت اعدام

زندانی خوش حال بود...

نظرات 6 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 http://fishblack.blogfa.com/

سلام
داستانهای زیبایی در این وبلاگ خواندم.
خوشحال می شوم شما هم به وبلاگ من سر بزنید.
می دانم که داستانهای آن به زیبایی نوشته های شما نیست ولی من چشم انتظار انتقاد شما شما هستم.

کرم کتاب جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 http://mybookk.blogfa.com/

سلام
وبلاگ زیبا و جالبی است همگی خسته نباشید.
می خواستم اجازه بگیرم در راه عمران وبلاگم پلی بسازم که به داستانک شما ختم بشه.
منتظرم.
زنده وپایدار باشید

مترسک پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:23 http://www.agarmatarsaki.blogfa.com

یه کم زیادی غیرواقعی نیس این داستان؟؟ و این‌که به نظرم هیچ حسی رو منتقل نمی‌کنه.

معماریان شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 http://diaries-me.blogspot.com/

سلام
گروه نویسندگانتان عضو جدید می پذیرد؟

هدی دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:08 http://rahgozaremadineh.blogfa.com


سلام من از داستانها استفاده میکنم ذکر منبع و اینا هم حالیم نی.
دسمرزا
این اصطلاحی از ما یزدیهاست خواستی بدونی چیه ایمیل بده

اقاقی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:58 http://aghaghy.blogfa.com

بنده خدا اینقد اذیت شده که اعدام واسش مایه خوشحالی بوده.خدابیامرزش!
سربزن لطفاونظربده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد