لحظه ی تحویل سال

رادیو که اغاز سال نو را اعلام کرد،پیر زن قران را بست.

اشکی را که روی گونه مانده بود پاک کرد.

دیگر حسابش را نداشت که این چندمین بار است لحظه‌ی تحویل سال کنار شوهر می‌نشیند و در

سکوت به او خیره می‌شود .

دلش می‌خواست فقط یکبار دیگر شوهر به او عیدی می‌داد اما ...

 

به زحمت خم شد. سنگ را بوسید. فاتحه ای خواند و با اندوه گورستان را ترک کرد .