تردید

مرد کنار تخت ایستاد. تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن. نمیدانست به زن شلیک کند یا به کودکی که شبیه هیچ کس نبود. کمی مکث کرد و اسلحه را جلوی صورت زن گرفت.   

نزدیکی های صبح، صدای  آژیر امبولانس حامل جنازه مرد، محله را بیدار کرد.