برداشت اول) کتاب می خواندم که آمد و شروع کرد به قدم زدن در اتاق. انگار که تمرین رژه می کرد. تا اینکه بالأخره رضایت داد وسط اتاق بایستد. نگاهی به ساعتش انداخت و با خودش گفت: یک و نوزده (۱:۱۹). سراز کتاب برداشتم و به او گفتم: بیست! پرسید: یک و بیسته؟ (۱:۲۰) گفتم: نه! یک و نوزده می شه بیست! متوجه نشدم خندید یا سر تکان داد چون حواسم رفت به قلم و کاغذی که برداشتم و نوشتم: کتاب می خواندم که آمد...
برداشت دوم را در وبلاگ طلوع چشمان تو بخوانید
همین دو نفرید ؟
کجا؟ تو اتاق؟ خوب راستش را بخواهید اتاق های خوابگاه دانشجویی ما سه کمده است و چهار نفر را در خودش جا می دهد!