پیرکلاغی بود ، پنیری به منقار داشت . بر روی درختی نشسته بود ،
روباهی می گذشت ، گفت : پنیرت پنیر پیتزاست ؟
کلاغ سرش را به علامت نه بالا انداخت روباه بی اعتنا گذشت .
کلاغ در دل گفت : روباه هم روباه های قدیمی !!
----------------------------------------------------------------
با سلام دوست عزیز درخواست تبادل لینک دارم اگه ممکنه لینک کنو اضافه کن تا لینکتو اضافه کنم ممنونم.خیلی داستانهات قشنگه ممنونم.
سلام دوست عزیز
این وبلاگ ٬ یه بلاگه گروهی است که مدیریت آن دست اعضاء نیست
منم عضوه کوچکی از این بلاگ هستم .
برای تبادل لینک باید با مدیریت این بلاگ تماس داشته باشی