داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

انتظار

 از همان لحظه ای که مرد خانه را ترک کرد و سر کار رفت ، زن دست بکار شد .

لباس های مرد را تمیز و اتو کرد ، خانه را آراست ، غذای مورد علاقه مرد را پخت و بعد بهترین لباسش را که مرد دوست داشت پوشید و به انتظار مرد نشست .

شب ، وقتی که مرد به خانه برگشت ، خسته بود !

زن بدون آنکه به مرد نگاهی بکند و حرفی بزند سفره شام را پهن کرد .

مرد با خودش گفت : اصلا حوصله مرا ندارد !! با یک لقمه غذا می خواهد دهانم را ببندد ،
و بی آنکه نگاه منتظر زن را ببیند رفت و خوابید .

و زن در حالی که همه شور و نشاط خود را با سفره شام جمع می کرد صبورانه به انتظار بیدار شدم مرد نشست تا بار دیگر سفره را بگسترد .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

http://happali.blogsky.com

نظرات 1 + ارسال نظر
۱۱۱۴ شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 http://1114.blogsky.com

دست نویسندش درد نکنه ! و همچنین شما که باعث شدین اینو بخونم

خواهش میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد