داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

من و قلک

 

بابا پول تو جیبی ام رو که می داد ، مامان می گفت : بنداز تو قلک

هرروز شکم قلک از پول سر و صدا می کرد و شکم من از بی پولی .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

http://www.happali.blogsky.com

نظرات 4 + ارسال نظر
شهرام سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 http://saharfilm.blogsky.com

سلام
از داستانکهای زیبایتان لذت بردم.
بعد از مدتها بالاخره چند تا داستانک جدید و غیر تکراری خوندم.
امیدوارم موفق باشید .

نظر لطفتونه

نرگس سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 http://golaab

سلام و خسته نباشین.
تازگی متوجه شدم داستانک نوشتن در واقع با یه جور کشف و شهود همراهه.
ازین که اینقدر موجز یه تجربه لطیف و تقریبا همگانی رو تصویر کردین، خیلی لذت بردم . به همین دلیل فکر می کنم همه با این داستانک ارتباط خوشایندی می گیرن.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 http://golaab

راستی نظرتون چیه که شکلک ها نباشن. به نظر من داستانک شما کامله و اصلا نیازی به توضیح تصویری نداره.

چشم

علی اشرفی یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:18

خیلی خاطره‌انگیز بود. خیلی هم موجز و تکنیکی بود. اما گمانم یه‌چیزی برای داستانک شدن کم داره. خودم هم هنوز نمی‌دونم چیه.

همین مجهول بودنش حال میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد