داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

نوح

 

از هر موجودی که فکرشو بکنی 2 تا پیدا می شد

از هر حشره یی

از هر خزنده یی

درنده یی

پرنده یی

حتی انسان

ولی بیشتر از دو تا ، خیلی بیشتر

خیلی ها منتظر بودن تا عزیزاشون بیان و سوار بشن

ولی انتظارشون بیهوده بود

مثل ناخدای کشتی

--------------------------------------------------------------------------------------

تقدیم به نرگس

http://happali.blogsky.com

نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 13:21 http://golaab.blogsky.com

خیلی لذت بردم. آفرین.
و برای اینکه مطمئن بشم لطفی که به من داشتین تو نظرم تاثیر نداشته، از چند نفر دیگه هم نظرشون رو پرسیدم؛ با من هم عقیده بودن.
فقط یه چیز کوچولو؛ این عدد ۲ که نوشتین به حروف بنویسین؛ دو.
شاد باشین.

اول اینکه قابل شما رو نداشت

دوم اینکه منم از شما ممنونم که با نظرتون به من ایده دادین

سوم اینکه منظورتون رو نفهمیدم از اینکه چی توی نظرتون تاثیر نداشته ؟

چهارم اینکه در مورد اینکه گفته بودی مثلا داستان ها سیاه یا سفید نیستن ٬ یا اینکه نمیشه دسته بندیشون کرد ۱۰۰٪ حق با شماست ولی حتما توی داستانک نویسی نباید دنبال دسته بندی باشی ٬ مثلا در مورد نوح که گفتی ٬ فکر کنم فکر خودت در مورد این بوده که چطوری بیان کنی نوح آدم های خوب رو جمع کرد و به آدم های بد گفت که شما هم ایمان بیارین و ........
ولی تو دل همین قضیه ٬ میتونی یه موضوع دیگه پیدا کنی که حتما ربطی به خوب و بد نداشته باشه

یه موضوع در مورد نوح ٬ در مورد پسرش ٬ در مورد حیوون ها

مثلا من میخواستم اول از زبان یکی از اون حیوون ها بنویسم



همه ما حیوون ها جمع شده بودیم تا به حرف های آدمی زاد گوش کنیم ٬ برامون جالب بود چون تاحالا ندیده بودیم که کسی از انسان ها زبان مارو بلد باشه
بهمون گفت عزیزترین کسانی که میشناسین رو با خودتون بیارین و سوار کشتی بشین و ما گوش کردیم
ولی خودش هرچی منتظر پسرش شد نیومد .
شاید بلد نبود به زبون پسرش حرف بزنه



اینم یه مدل دیگه ٬ ولی خودم اولی رو ترجیح میدم

اگه دقت کنی هدف داستان یکیه ولی دو مدل کاملا متفاوت

اگه میخواستم آدم ها رو طبقه بندی کنم کارم خیلی سخت میشد

داستان هم کلیشه ای و تکراری از آب درمیومد

ولی این داستان رو میشه از زبان حیوون ٬ نوح ٬ دانای کل ٬ یکی از همون مردم ٬ یا حتی از زبون طوفان نوشت

بنظر من اگه زبان طوفانی که قرار بود بیاد نوشته میشد خیلی قشنگ میشد ولی این دیگه کاره من نیست !

خودت سعی کن از زبون طوفان بنویسی



منتظرم

مرتضی توکلی سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:54

کار جالبی کردی
موافقی یک موضوع تعیین کنیم تا همه راجع بهش داستانک بنویسند؟(خودم رو جزء همه حساب نکردم. منظورم همه داستانک نویس‌هاست)
اینطوری از چند زاویه به یک موضوع نگاه می‌شود.

بنظرم اگه دوستانه نویسنده مختار باشن بهتره

و موضوع دادن و داستان نوشتن زوده هنوز

مرتضی توکلی سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 16:04

حق با شماست. فکر کنم کمی من رو جو گرفته بود!

علی اشرفی چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:42


با سلام حضور جناب هپل!

راستش این ایده «موضوع مشترک» آنقدر به نظرم آشنا است که گمانم قبلا به ذهن خودم هم رسیده بود.

گاهی اوقات به ذهن خود من سوژه‌ها و ایده‌های مناسبی می‌رسه که نمی‌توانم آنها را به داستانک تبدیل کنم. خب می‌توانم این سوژه را «پیشنهاد» بدهم به دیگران.

ضمن اینکه هر موضوعی فقط یک پیشنهاد است. هرکس خواست می‌نویسه و هرکس نخواست نظر می‌ده.

به‌علاوه یه جور رقابت هم هست دیگه، ما هم سرمون درد می‌کنه برای این چیزها!

راستی آیا می‌توانیم کاری کنیم که هریک از نویسندگان این وبلاگ (داستانک) بعد از ورود متوجه «پیشنهاد» یک موضوع جدید بشوند؟

سلام دوست عزیز

نوشتن داستان در مورد یه موضوع خاص یه کاره حرفه ای محصوب میشه و اگرم به دیده حرفه ای نگاه نکنیم آدم رو به یاد درس انشاء میندازه !

از نظر من بین نویسندگان داستانک رقابت معنا نداره . چون داستان یا داستانک نویسی چیزه رقابتی یا بازار سازی نیست .

بعنوان مثال من برای دل خودم می نویسم و اصلا علاقه ای به رقابت در این زمینه ندارم

برای بهتر شدن و کار مفید انجام دادن توی بلاگ اسکای بنظر من یه جلسه احتیاج داریم بین مسئولین و نویسندگان که نه تنها این موضوع بلکه ده ها موضوع دیگر و پیشنهاد و انتقادی که داریم مطرح و نتیجه گیری کنیم که بنظر من صحبت در مورد دادن موضوع به همان جلسه موکول بشه بهتره

نرگس شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:35

سلام.
به نظر من اگه اون عدد ۲ رو به حروف بنویسی، داستانکت عالی و بدون نقصه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد