داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

نوزاد نارس (زوجی که بچه‌دار نمی‌شوند)

چندمین زایمان دخترم بود، این یکی هم مثل بقیه مردنی و نارس بود، قدش اندازه یه کف دست ...

عمه‌خانم من رو کشید کنار و گفت: «من به تو می‌گم، تو هم به مادرش بگو، بچه‌های اینقدری معمولا زنده نمی‌مونن، اگر بمونن یه عمر بدبختی و مریضی و عقب‌موندگی دنبالشه . . .، خلاصه اینکه بگو به این یه تیکه گوشت، به جای بچه‌اش دل نبنده . . .»

الآن سی‌ساله، یه‌سال درمیون، برای نوه‌ام جشن تولد می‌گیریم. یه سال درمیون برای عمه‌خانم سالمرگ.

نظرات 3 + ارسال نظر
هپلی سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:11 http://happali.blogsky.com

سلام همسایه

یه چندتا نقد کوچولو که برای سحر هم توی پستش گفتم

-موضوع بچه دار نشدن یا نوزاد نارس با زوجی که بچه دار نمیشن فرق میکنه ٬ بنظر من اگه موضوع حاوی زوج هستش ٬ حداقل یه سایه کمرنگی از شریک زندگی خانم یا آقای داستان باید احساس بشه

- راوی داستان خودش هم اعتراف به این داره این نوزاد مثل بقیه مردنی و نارس بوده ولی جوری بنظر میرسه که جرات بیان این موضوع نداشته که عمه خانم به زبون اورده و جوری بنظر میرسه که از این حرف عمه خانم ناراحت شده بهش برخورده

-حالا چرا ۱ سال در میون ؟ منظور اینه که روز تولد با روز مرگ عمه خانم یکی بوده ؟

آفـــــــــریـــن!

دقیقا منظور داستان همین است که دریافته‌اید.

در ضمن این «موضوع مشترک» یا هر «موضوع مشترک» دیگه‌ای فقط یه سرنخ یا یه بهانه است برای اینکه چند تا داستانک راجع به یه موضوع بنویسیم و همینجوری دور هم حال کنیم! نباید که خودمون رو محدود کنیم به اینکه زوج هستند یا فرد هستند . . .

التماس دعا.

سحر سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 15:00

نظر به مدل علی‌اشرفی:
یعنی همون شبی که بچه به دنیا اومد و عمه‌خانوم این حرف را زد عمر عمه‌خانوم سرآمد و تولد بچه‌ی نارس نماندنی با مرگ عمه‌خانوم چاق و چله‌ی ماندنی هم‌تاریخ است؟
درست فهمیدم؟

آفرین به خودم که اینقدر با حال نظر می‌دهم!

آفرین به شما که اینقدر پیام داستان را گرفتید!!

آفرین به خودم که اینقدر پیام داستان را با ظرافت رسانده‌ام!!!

مرتضی توکلی پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:04

«یه‌سال درمیون، برای نوه‌ام جشن تولد می‌گیریم. یه سال درمیون برای عمه‌خانم سالمرگ.»
نقطه وسط دو جمله اضافه به نظر می‌آید.
ببخشید معمولا از این اشکال‌ها برای داستانک ها نمی‌گیریم. ولی از آنجایی که شما در این زمینه تجربه دارید فکر کردم بد نباشد تذکر بدهم

چه عیبی داره؟
خیلی هم پیشنهاد به‌جایی است.

هم خود ٍ پیشنهاد به‌جاست و هم به‌جا طرح شده.
اتفاقا در مورد داستانک که مثل یک رباعی در شعر یا یک تیزر تبلیغاتی در تلویزیون است خیلی بهتر است که هم محتوا خیلی پخته و جا افتاده باشد و هم فرم کار خیلی بی‌ایراد و اتوکشیده.

(( این فعل «نمی‌گیریــــــــــــــــم» را چرا به‌صورت جمع استفاده فرمودید؟ فکر کنم به ماجرای پادشاهی و . . . بی‌ارتباط نباشه؟))

در مجموع خیلی سپاسگزاریــــــــــــــــــــــم.

التماس دعا !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد