داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

او خائن نیست.

هنوز نخوابیده است.برمی خیزد و دراز می کشد .آشفته است . دست می برد در موهایش . پیشانی اش پر است عرق . خیلی ها منتظر حکم اویند.تا به حال این قدرپریشان نبود . می دانست همه اش دروغ است و یک بازی کثیف سیاسی . انتظار نداشت سیاست این همه گند باشد . /گفته بودند :دزد است و او می دانست نبود . روزنامه ای نوشته بود :خائن است و او می دانست نبود .حتی فاسدش خوانده بودند واو می دانست پاک دامن است . / از جایش بلند می شود . هنوز مانده است تا اذان صبح .خیلی وقت است این موقع بیدار نبوده است . وضو می گیرد . می نشیند . می گرید ./ آمده بود بیرون دادگاه . پیرزنی را دیده بودکه اشک از گوشه ی چشمش سرازیر بود . پسری کوچک را دیده بود که بغض جمع شده بود در گلویش . و زنی جوان که صورتش را پنهان کرده بود .شاید او هم می گریست .مرد متهم را می بردند . دست بند دست هایش را زنجیر کرده بود به هم .فقط پیرزن التماس می کرد .چند عکاس عکس می گرفتند . / و گریه می کند.هق هق می زند .چراغی را روشن می کند .قلم بر می دارد .چیزی می نویسد ./نوشته بودند : به قاضی فشار آورده اند تا مجرم را تبرئه کند و او می دانست بی گناه است . چند تا را اجیر کرده بودند تا خواستار اعدام خائن به ملت شوند و او می دانست خائن نیست./ 
نوشته ی استعفایش را به بالا دست می دهد./ نوشته است : مرد بی گناه است. زورم نمی رسد به شاکیان .نمی خواهم آه مادرش دامن گیرم شود./می رود بیرون .راحت است.
متیل

نظرات 4 + ارسال نظر
علی اشرفی چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 21:59


عرض می‌شود که این داستانک نیست. این تیزر یک فیلم سینمایی است!
در حقیقت خلاصه‌ی یک داستان است.
در ضمن زیادی طولانی است.
خیلی سرسری تایپ شده. ببینم ساما جان، مشکل نیم‌فاصله حل نشد؟

به نظرم داستان هست .و عناصر یک داستان را دارد.
۱.فردی از اضطراب به آرامش می رسد .
۲.اگر چه این در دو پرده است ولی به ویِژه در پرده اول با رفت و آمد در ذهن و حالت قاضی می توان سیر یک دایتان را مشاهده کرد.
۳.طرح داستان این گونه است.الف:فردی را متهم به خیانت و جاسوسی و ...می کنند. ب:پرونده را به قاضی می سپارند ج:قاضی متوجه می شود که فرد بی گناه است و به وی تهمت زده اند د:کروهی به قاضی فشار می آورند که متهم را محکوم کند مانند اجیر کردن افراد و گفتن این که قاضی می خواهد او را تبریه کند و.....ه:قاضی دچار شک و تردید می شود از طرفی می خواهد عدالت را اجرا کند که زورش به گروه های فشار نمی رسد و از طرفی نمی خواهد شغلش را از دست دهد. و:قاضی با مواجهه با خانواده متهم تصمیم خود را می گیرد واستعفا می دهد.
به نظرم این سیر داستانی دارد و من با رفت و آمد در ذهن قاضی در یک زمان خاص -نیمه شب-تمام این سیر را یک جا بیان کرده ام. به این دلیل که داستانک باید با طرح داستان متفاوت باشد .داستانک به نظر من همان طرح داستان است که نویسنده با تغییراتی آن را به گونه ای خاص در می آورد والا چیزی فراتر از طرح داستان و ایده ای خام نیست و در این جا بازی با کلمات بسیار مهم است .البته تا جایی که یک نثر ادبی و شعر نشود.البته با طولانی شدن آن موافقم.

نازلی پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 http://darentezarmojeze.blogsky.com

ایده قشنگی بود. و کششی که برای فهمیدن آخر قصه داشت جذاب بود. فقط کمی در تعویض راویان ضعیف بود. کمی هم گیج کننده.
موفق باشید.

امین جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 http://morpheus.blogsky.com

سلام!
دوست عزیز به نظر من جملات کوتاه و پرشمار شما خواندن اثر را کمی مشکل می کند. اجازه بدین اینطور توضیح بدهم که انگار با نماهای متوالی و بسیار کوتاهی در یک فیلم سی ثانیه ای روبرو هستیم که در تمامی موارد از نظر موقعیت مکانی یکسانند اما از لحاظ بار مفهموی کاملاً متفاوت هستند. در این نوشته کوتاه و فشرده شاید می توانستید از تعداد تصاویر کم کنید و به جای آن درباره یکی از آن موقعیتها دو جمله ای بیشتر صر کنید. آنوقت به گمان من البته, تاثیر اثر بیشتر می شد.

هپلی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:22 http://happali.blogsky.com

با اینکه اصلا خوشم نمیاد این جمله رو بگم ولی با علی اشرفی موافقم

داستانک نیست ٬ خیلی طولانیه ٬ برای رسیدن به منظور و آخر داستان خیلی زیادی جاده خاکی رفته

بنظر من داستانک تا حد ممکن کوتاه و بدون حاشیه باید باشه

البته با حاشیه موافقم ولی در حد فضا سازی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد