داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

نشانی

 

 

مدارک‌مان را نشان دادیم و هر دو به سمت خروجی هزار و سیصد، حرکت کردیم. ظاهرا همه چیز مرتب بود. اما ناگهان یکی از مسئولین خروج، مانع مان شد؛ همسفرم مشکل خروج داشت و من مجبور بودم تنها بروم. وقتی از هم جدا می‌شدیم گفت که نگران نباشم؛ پیدایم می کند. اما من وحشت زده و نگران بودم. چون او نشانی‌ام را نمی دانست. از خروجی که گذشتم، دیگر صدایش را نمی‌شنیدم و فقط از پشت شیشه، لبخند آرام و مطمئن‌اش را دیدم و حرکت لبهایش را که گفت: پیدایت می‌کنم.

سالها بعد دیدمش. در حالی که آن روز را کاملا فراموش کرده بودم. لبخندش را شناختم؛ تنها نشانی که از او داشتم. گفت: دیدی پیدایت کردم!

.

.

.

دکترها جوابم کرده‌اند. روی تخت دراز کشیده‌ام. در حالی که چشمان نگرانش را به من دوخته، لبخند می زنم؛ کاری که از خودش یاد گرفته ام. می گویم: باز هم من باید زودتر بروم. نه! نگران نباش! این بار من پیدایت می کنم. قرارمان روبروی خروجی هزار و چهار‌صد. نشان به نشان لبخند. اسم رمز: دیدی پیدایت کردم!

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
نازلی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:00 http://darentezarmojeze.blogsky.com

یعنی این حرفها مال بعد از مرگ بود؟ یه کم تلخ بود. یه کم هم گیج کننده ولی ایده خوبی بود.
موفق باشید.

علی اشرفی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:49


این دو سکانس، از یک داستان بلند ماورائی است.
گمان نکنم بشود داستانک. اما اگر یک داستان بلند بشود، خیلی جالب می‌شود.

همچنین یک عیب خیلی کلیشه‌ای : ما از این نوشته چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟

التماس دعا.

امین شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:40 http://morpheus.blogsky.com

عجیب آنکه سکانسهایی از فیلم از کرخه تا راین در ذهنم رنده شد. خصوصاً آن سکانس که علی دهکردی از هم رزمش سیلی می خورد و همرزمش به او می گوید شاید دیگه ندیدمت.
بر خلاف دوستمان من فکر می کنم که داستان شما کامل است و نمی توان آن را دو سکانس خشک و خالی به حساب آورد. تا آنجا که فکر می کنم چند جمله هم اضافه دارد و می توانست موجز تر از این باشد.
اما از تشابه ای که بین اتاق بیمارستان و فرودگاه ایجاد کردید بسیار لذت بردم. ایده تصویری بسیار جذابی داشت.

شری دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:53

خوب بود یه جوری شدم اما ابهام هم داشت از داستانات خوشم میاد آفرین

ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد