در نوجوانی که در کوچه فوتبال بازی میکردیم، پیرزنی از پنجره ما را به نگاه مینشست. وای به حال کسی که در جواب این نگاه منتظر و حسرتبار او کلمهای (حتی سلام!) به زبان میآورد. فحش نثارش میکرد . . .
این داستان من را یاد آن پیر زن انداخت.
یک داستانک واقعی است. پیامش را هم به راحتی بیان کرده و هر قدر گشتم، از این مجملتر و گزیدهتر نمیشد گفت.
دوستان دیگر را توجه میدهم به انتخاب صیغهی مناسب برای فعلها. مثلن دقت کنید: (در که بسته «میشد») تکرار هر روزهی این داستان را میرساند.
موفق باشید.
ممنون که وقت می زارید خوشحالم که منظورم رو می فهمید :)
به قول هپلی: سلام همسایه.
اول اینکه خوش اومدی.
دوم اینکه از چهار دیواری و خوشنویس خوشم اومد.
سوم اینکه خسته نباشی.
سلام
:)
ممنونم
خوشحالم که نوشته هام و تحمل میکنید و البته نظر خوبی نسبت بهشون دارید .
:)
در نوجوانی که در کوچه فوتبال بازی میکردیم، پیرزنی از پنجره ما را به نگاه مینشست.
وای به حال کسی که در جواب این نگاه منتظر و حسرتبار او کلمهای (حتی سلام!) به زبان میآورد.
فحش نثارش میکرد . . .
این داستان من را یاد آن پیر زن انداخت.
یک داستانک واقعی است. پیامش را هم به راحتی بیان کرده و هر قدر گشتم، از این مجملتر و گزیدهتر نمیشد گفت.
دوستان دیگر را توجه میدهم به انتخاب صیغهی مناسب برای فعلها. مثلن دقت کنید:
(در که بسته «میشد») تکرار هر روزهی این داستان را میرساند.
موفق باشید.
ممنون که وقت می زارید
خوشحالم که منظورم رو می فهمید :)
آهاییییییییییییییییییییییییی
این سلام همسایه کپی رایت داره ها
همینجور واسه خودتون استفاده نکنین
دهه
بگذریم
------------------------
استعداد خوبی در داستانک نویسی دارین
البته توی بعضی هاشون
خدا رو شکر
حداقل تو بعضی هاش استعداد دارم !
;)
سلام دوست من
پری پشت دیوار
دعوتید به خواندن این داستان کوتاه.
www.bomb1.blogfa.com