داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

مرد مرد.

دخترک همیشه به او می‌گفت تو مانند برادر نداشته‌ی من می‌مانی و تو را مانند یک برادر دوست دارم. خواهرانه نوازشش می‌کرد. آن روز که مرد فهمید دخترک عاشقش شده‌است و می‌خواهد به او پیشنهاد ازدواج بدهد از فرط غیرت مرد...

نظرات 4 + ارسال نظر
اخذ مدرک دانشگاهی جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:17 http://university-iran.persianblog.ir

تبدیل سوابق کاری و علمی به مدرک دانشگاهی معتبر
با سلام و آرزوی توفیق
سابقه کاری و علمی = مدرک دانشگاهی معتبر در جهان
برای شما از دانشگاههای آسیا و آفریقا و آمریکا و اروپا در همه رشته های تحصیلی ( حتی رشته های علوم پزشکی ) مرتبط با سابقه علمی و کاری ، مدرک دانشگاهی اخذ خواهیم کرد.
<<با این مدارک میتوانید ادامه تحصیل دهید>>

برای جزئیات بیشتر با ایمیل ذکر شده در تماس باشید.

موبایل = 09144017470
تلفکس : 4416807-0411
با سپاس : عبدالهی

university_iran@yahoo.com
http://university-iran.persianblog.ir

هپلی شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 14:59 http://dastanak.net

حالا حداقل مرد دیوانه میشد ٬ قاطی میکرد ٬ ندیدم تاحالا از غیرت کسی بمیره

حالا دختره یه اشتباهی کرد همون اول
شاید زبونش گرفته بوده میخواسته بگه تو مانند نامزد نداشته من می مانی

----------------------------------------
ناراحت نشی ها ٬ چون چیزی نداشتم بگم اینا رو گفتم

نازلی یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:46 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

خیلی بامزه بود دوست داشتم.

علی اشرفی دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:06 http://dokkan.blogsky.com


این همه من پیرمرد درمورد شیف‌اسپیس هی می‌گم شماجوونا گوش ندید.
کاشکی می‌توانستی ببینی که داستانت در مانیتور من چه شکلی است.
«می» کلمه‌ی می‌مانی افتاده آخر سطر اول
بقیه‌اش افتاده سطر بعدی.
عین این اتفاق برای «می‌کرد» و «می‌خواهد» هم افتاده.

ببنیم آیا اگر دختر این داستان برادر می‌داشت قضیه فرقی می‌کرد؟

با جمله‌ی ((از فرط غیر مرد )) خیلی حال کردم. به نظر جمله‌ی طنزآلودی آمد.

التماس دعا.

سلام علی آقا!
اعمال شد.
جمله آخری با تمام احساس مردونم نوشتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد