نکته قابل ذکری که در مورد این داستانک به نظرم میرسد این است که جملات داستان فقط حس را به خواننده منتقل میکند، ولی سایر جزئیات رویداد به ناخودآگاه خواننده سپرده شده. یعنی تلاش برای نجات غریق، جستجو برای جسد او و نیافتن آن و . . . همهی اینها در فاصلهای بین دو پاراگراف داستان مستتر است و البته خواننده آنها را درمییابد.
در ضمن، با نظر هپلی موافق نیستم. چون آدم از همون اول حس میکنه که طرف بالاخره غرق میشه. اما داستان جملات قشنگی داره. تقریبا میشه گفت که شعره.
عرض شود که
1. نکته ی قابل ذکری که نوشتی ، عیب بود یا حسن ؟ متوجه نشدیم !
2.یک دوستی از استادم پرسید از یک داستان چه انتظاری میشه داشت ؟ اولین جوابی که استادم داد این بود : درگیر کردن احساسات خواننده . داستان هایتان باید با احساس مخاطب سر و کار داشته باشند و گرنه میشوند گزارش و مقاله و ... 4.چه شاعر بزرگی بشم من ! فکر کنم از مزارم یه امامزاده بسازن :))) 3. مرسی که او مدی و نظر دادی :) خرسندمان فرمودی :)
سلام
بنظر من
« در آب بلعیده شد »
رو اگه حذف می کردی بهتر بود ٬ خواننده بیشتر شوک زده می شد
سلام
مرسی...
شوک زیاد واسه قلب خوب نیست... میدونی که ؟:)))))
;)
نکته قابل ذکری که در مورد این داستانک به نظرم میرسد این است که جملات داستان فقط حس را به خواننده منتقل میکند، ولی سایر جزئیات رویداد به ناخودآگاه خواننده سپرده شده. یعنی تلاش برای نجات غریق، جستجو برای جسد او و نیافتن آن و . . . همهی اینها در فاصلهای بین دو پاراگراف داستان مستتر است و البته خواننده آنها را درمییابد.
در ضمن،
با نظر هپلی موافق نیستم. چون آدم از همون اول حس میکنه که طرف بالاخره غرق میشه.
اما داستان جملات قشنگی داره. تقریبا میشه گفت که شعره.
عرض شود که
1. نکته ی قابل ذکری که نوشتی ، عیب بود یا حسن ؟ متوجه نشدیم !
2.یک دوستی از استادم پرسید از یک داستان چه انتظاری میشه داشت ؟
اولین جوابی که استادم داد این بود : درگیر کردن احساسات خواننده .
داستان هایتان باید با احساس مخاطب سر و کار داشته باشند و گرنه
میشوند گزارش و مقاله و ...
4.چه شاعر بزرگی بشم من ! فکر کنم از مزارم یه امامزاده بسازن :)))
3. مرسی که او مدی و نظر دادی :) خرسندمان فرمودی :)
عیب نیست، حسن است.