*
راه شیری چه خودنمایی می کند در آسمان غزه تاریک .
**
گفت : چه خبر؟ گفت: فتح و حماس افتاده اند به جان هم و اسرائیل به جان ما .
***
مرد گفت : می روم بیرون چیزی گیر بیاورم برای خوردن . هیچ وقت برنگشت .
****
به بچه هایش قول داده بود فردا برایشان غذایی جدید بپزد . نیمه شب آرام برگ درختان را می چید .
*****
وقتی آمد خانه کفش های خونی اش را زیر شیر آب گرفت . خیلی راحت می شست . برایش عادی شده بود .
******
از پشت شیشه ی دودی بنز قیافه اش معلوم نیست . عقالش را مرتب می کند . رادیو از غزه می گوید .هیچ احساسی ندارد این پادشاه همسایه . جز سیری و شکم درد .
سلام. تأثیر گذار بود...
به امبد آزادی قدس شریف، به امید ظهور...
خوب نوشتی
یک خطتت اندازه ی خیلی از صد خط های بقیه مفاهیم داشت