داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

داستانک

وبلاگ گروهی داستانک‌نویس‌های ایرانی

مرگ اجباری

  

پسرم ٬ وقتی من مُردم ٬  یه مراسم آبرومندانه و گرون میگیرین ها ٬ زیر ۳۰ تومن نباشه ٬ سوم و هفتم برو با رستوران نایب حرف بزن رزور کن ٬ مسجد هم خودت میدونی کجا باشه ٬ حجره خانوادگی هم تو بهشت زهرا دادم دیوار و کف رو سنگ گرانیت کنن . حواست کجاس ؟ با تو بودما 

 

** اه ه ه ه ٬ باز شروع کرد ٬ بزار سریالمو نگاه کنم ٬ هر روز شدی سوهان روح ٬‌ بمیر راحت شیم از دستت 

 

 

 

 

------------------------ 

هپلی

نظرات 9 + ارسال نظر
علی اشرفی سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 15:00 http://dokkan.blogsky.com

«آقای فردوسی‌پور لطفن دور بر ندارید»

((یادداشت انتقادی به مناسب حمایت ۹۷ درصدی از برنامه ۹۰)) نوشته‌ام. بخوانید و دعاگو باشید.

التماس دعا.

علی اشرفی سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 15:05 http://dokkan.blogsky.com



آی پسر! وقتی من مُردم ٬ آبروداری کنید. پولش مهم نیست. خودم هشتاد سال جون کندم، سیصد میلیون گذاشتم براتون، لااقل سی تومنش رو برا خودم خرج کنین. سوم و هفتم رو نایب بگیرین بهتره. مسجد هم خودت میدونی کجا باشه٬«مقبره» بهشت زهرا رو هم دادم سنگ گرانیت کنن. حواست کجاس ؟


سهیل پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:32 http://canopusoheil.blogspot.com

من موندم مادرا از این سفارشا نمیکنن؟ فقط پدرا اینجورین؟

ساما یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 http://mateel.ir

یک سوال:
داستانک آیا باید حتما داستان باشد و لو کوتاه کوتاه یا می‏تواند صرفا یک موقعیت داستانی باشد و بیان یک لحظه .
داستان یعنی حرکت از نقطه "الف "به نقطه" ب" . پولداری که فقیر می شود . گدایی که پادشاه می شود و.....
در بسیاری از داستانک‏ها - حتی داستانک‏های خود من - هیچ عمل داستانی نیست . مثلا در دستانک!‏های خودم . در فریاد خسته یا لبخند خشک مادر بزرگ هیچ حرکتی نیست یعنی داستان از نقطه‏ی الفی شروع نشده است و به نقطه ‏ب نرسیده است . بیان یک موقعیت است که می تواند همان نقطه الف باشد بدون اینکه به ب برسد یا نقطه ی ب باشد بدون این که از الف شروع شده باشد یا حتی هیچ کدام نباشد .
به نظرم باید روشن شود که داستانک شامل موقعیت داستانی هم می شود یا نه . که اگر نشود بسیاری از داستانک ها خارج می شوند .
***
این داستانک در دید من نقطه الف است و شروع داستان و به هیچ جا نمی رسد . بابا میگوید برایم مراسم ابرومند بگیر پسر حوصله حرف بابا را ندارد بعدش چی ؟ مثلا می شد بابا بمیرد پسر مراسم نگیرد یا هر کار دیگر یا پسر بمیرد و .... یعنی یک موقعیت بیان شده است که می تواند آغاز داستان باشد ولی حرکت نکرده است و از عمل داستانی خبری نیست.
مسلما این داستان نیست و خیلی پست های دیگر ولی آیا داستانک هست ؟ یا روشن تر آیا داستانک می تواند صرفا بیان موقعیت داستانی باشد بدون عمل داستانی ؟
بار دیگر بگویم که داستانک های خودم هم با این مشکل مواجه اند و اشکال به این داستنانک تنها نیست .
امیدوارم به یک نتیجه روشن برسیم .

من یه مقاله نسبتا مرتبط پیدا کردم که در پاسخ به شما اینجا میزارم

-----------------

سکوت_ طلا است


در باره ی مینی مالیسم حرفهای زیادی زده شده است .حرفهای که شباهت چندانی به یکدیگر ندارند و در برخی از موارد ۱۸۰ درجه با یکدیگر متفاوت اند . شاید بتوان گفت که مینی مالیسم با شعار های نظیر سکوت ـ طلا است و از اضافات پرهیز کنید به وجود آمده است .با اینهمه مضحک ترین مولفه و ویژگی ممکن برای مینی مال همین ایجاز است . ایجاز و اختصار اساسا یکی از ویژگی ها و مولفه های داستان کوتاه است . ادگار آلن پو وقتی مولفه های داستان کوتاه را بیان می کند می گوید :باید بشود در یک نشست آنرا خواند .

و البته واژه کوتاه بر این نوع ادبی خود گواه این مطلب است . در واقع زمانی که آمریکاییهای چخوف زده تصمیم گرفتند تا ارادت خود را نسبت به نویسنده پرکار روسی نشان دهند مینی مال به عنوان یک جریان ادبی جدید بوجود می آید . زمانی نه تنها از سامرست موام بلکه از هر نویسنده دیگری می پرسیدند که کدام بهتر می نویسد؟ موپاسان یا چخوف .

جواب به طور حتم گزینه اول بود . واقع امر اینست که چخوف در زمان حیاتش از شهرت کمتری نسبت به گورکی برخوردار بود . به نوعی حرفی که درباره جیمز جویس می زنند که ادبیات را می توان به قبل و بعد از جویس تقسیم کرد . درباره ی چخوف نیز صدق می کند . به هیچ وجه نمی توان کتمان کرد که چخوف یکی از تاثیر گذارترین نویسنده های دنیا بود . چخوف فهمید که لازم نیست داستانهای پیرنگی بنویسد .او گاهی یک وضعیت را به وجود می آورد و آن وضعیت را پا در هوا می گذاشت و به سر انجامی نمی رساند . فهمید که می توان برش زمانی کوتاه تری را برای داستان در نظر گرفت.شاید بهترین ادامه دهنده راه او ارنست همینگوی باشد . زمانی که کل اروپا درگیر مقوله ی نوپا جریان سیال ذهن بود و بدجوری جابه جایی زمانی و مکانی وسوسه اش کرده بود همینگوی قدم در راهی گذاشت که پیش از او و با اندکی تفاوت پزشک روسی طی کرده بود . همینگوی کوه یخی می ساخت که کاملن تراش خورده بود .لایه ی ابتدایی کار چندانی انجام نمی داد و این رویداد پنهان متن ها بود که حرف اصلی را می زد . شاید همینگوی از خیلی نویسنده ها که نام مینی مالیست گرفته اند مینی مالیست تر بود . او اصلن و ابدا به چاشنی و نمک اعتقادی نداشت و از هر اضافه ای پرهیز می کرد . در برخی از آثار او به سختی می توان یک توصیف خشک و خالی گیر آورد .اعتقاد او به تصویر و رفتار و البته دیالوگ از او نویسنده ای ساخت که بعد ها مشهورترین نویسنده قرن بیستم شد . انواع و اقسام نویسنده ها سعی می کردند لباسی که برتن داستان های او بود را به تن داستانهای خود بپوشانند . دنیا ناگهان پر از همینگوی شد . نویسنده ای که فالکنر حتی او را جزئ نویسنده های سطح اول کشورش به حساب نمی آورد و ناشران نوشته هایش را ناقص و طرح واره می دانستند .

اما اصل ماجرا اینجاست که به نویسنده های چون : آن بیتی ـ ریموند کارور ـ جان چیور در آمریکا لقب مینی مالیسم داده اند . کتابهای نقد داستانی که در ایران چاپ شده اند را که ببینید می نوشتند داستانها را به دو دسته می توان تقسیم کرد:۱. ما جرا محور ۲. شخصیت محور

در واقع اعطای لقب مینی مالیسم به این نویسنده ها به خاطر برخورد با گونه ای دیگر از داستانها بود که نه اتفاق محور و نه کاراکتر ساز بودند .طبق تعریف ارائه شده ویژگی های مینی مالیسم اینها است :

۱. اتفاق آنچنانی ندارد

۲. شخصیت پردازی خاصی ندارد

۳. از فلسفه در آن خبری نیست

۴. با مسائل تاریخی و سیاسی کاری ندارد .

۵. موجز و مختصر است .

زمانی با یکی از دوستان درباره مینی مالیسم بحث می کردیم می گفت :داستانهای کوتاه کوتاه و کمتر از یک صفحه مینی مال است .در حالی که اصلن اینگونه نیست به داستانهای بیست و سی صفحه ای کارور لقب مینی مال داده اند . وقتی با دلیل و برهان راضی اش کردم که حتی رمان مینی مال هم داریم گفت ما در ایران این تعریف های غربی را تغییر می دهیم و به آن شکلی که دلمان میخواهد ارائه می کنیم .شاهکار قضیه همین جاست ما در ایران تئوری بافی زیاد داریم . به اعتقاد من تنها دو مولفه ابتدایی قابل پذیرش است و انها را میتوان به عنوان مولفه های درست و حسابی پذیرفت . حداقل از نظر من اینگونه است . تقسیم بندی های دیگری نیز وجود دارد مثل داستانک ها یا داستانهای کوتاه کوتاه و لزوما همه اینها مینی مال نیستند. وبلاگ آقای ناظم با تیتر مینی مال های رضا ناظم را اگر نگاه کنید می بینید که داستانهای او در بیشتر موارد مینی مال نیستند و با اتفاق ناگهانی تمام میشوند و به نوعی داستانهای لطیفه وار محسوب می گردند . حالا گیرم که کوتاه کوتاه هستند . اصطلاحی که فتح ا...بی نیاز در کتابش می آورد و به جای کلمه مینی مال مختصر نویسی را جایگزین می کند که به عقیده من واژه چندان جالبی نیست.

عده ای دیگر از داستانهای تک کلمه ای حرف می زنند و می گویند فلان و بهمان نویسنده فرنگی این کار را کرده است . به عقیده من اینها فقط یک مشت چرندیاتند و اگر مارکز هم این کار را می کرد همین حرف را می زدم . برخی می گویند مارکز گفته هر جمله ای که روایتی درش باشد میتواند داستان لقب بگیرد . لابد پیرمرد حالش خوب نبوده است (البته اگر واقعن این حرف را زده باشد ) . اصلن اینگونه نیست که فکر کنیم خوب اینها مقولاتی هستند که در غرب کاملن حل شده اند بلکه در آنجا نیز اختلاف نظر های بسیاری وجود دارد . کما اینکه ریموند کارور خودش را مینی مالیست نمی دانست و می گفت چون وقت کم داشتم داستانهایم را کوتاه تر می نوشتم.


--------------------------

به نقل از http://dastankotah.blogfa.com

علی اشرفی یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 http://dokkan.blogsky.com


من با قسمت نظر ساما موافقم. یعنی داستان (داستانک) حتمن باید روندی را «روایت» کند و صرف توصیف یک موقعیت داستان (داستانک) خلق نمی‌کند.
اما به نظرم این نوشته‌ی هپلی داستانک (داستان) است. چون صرفا توصیف یک موقعیت مثل توصیف یک عکس منظره نیست. بلکه روایت است. حتی شخصیت‌پردازی‌اش هم کامل است. فقط هم به عنصر غافلگیری تکیه نکرده.
هرچند مضمون داستان نسبتن کلیشه‌ای است و البته نگارش آن هم مثل اکثر نوشته‌های هپلی خیلی خیلی عجولانه است.


مریم اسحاقی یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 13:35 http://www.es-haghi.com

سلام.
از خواندن داستانک خوبتان لذت بردم.
وبلاگ جالبی است. شاد باشید.

علی اشرفی یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 21:34 http://dokkan.blogsky.com

من با قسمت اول نظر ساما موافقم. یعنی داستان (داستانک) حتمن باید روندی را «روایت» کند و صرف توصیف یک موقعیت، داستان (داستانک) خلق نمی‌کند.
اما به نظرم این نوشته‌ی هپلی داستانک (داستان) است. چون صرفا توصیف یک موقعیت مثل توصیف یک عکس منظره نیست. بلکه روایت است. حتی شخصیت‌پردازی‌اش هم کامل است. فقط هم به عنصر غافلگیری تکیه نکرده.
هرچند مضمون داستان نسبتن کلیشه‌ای است و البته نگارش آن هم مثل اکثر نوشته‌های هپلی خیلی خیلی عجولانه است. اما داستانک است.

اسیر سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:40

آخر این سطرها همان "اتفاق غیرآنچنانی" را هم ندارد. هیچ چیز ندارد. اندکی عمق ندارد. لایه ای ندارد. هیچ چیز ندارد. خاطره پردازی خوبی هم نیست.

پف ف ف ف..

تهرونی پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 13:01

دعوت نامه لطفا !

ارسال شد. ممکن است دعوتنامهبه جای اینکه در inbox شما باشد به اشتباه در پوشه spam قرار گرفته باشد.
در صورت بروز اشکال با ما تماس بگیرید

==== این نظر توسط مرتضی توکلی پاسخ داده شد ====

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد